یَابْنَ الْغَطارِفَةِ الْأَنْجَبِینَ أنتَ اَمانٌ لِأَهلِ اِلأرضِ....

Admonishing his own companions

يكشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۲۳ ق.ظ



Admonishing his own companions

Although Allah gives time to the oppressor ،His catch would not spare him. Allah watches

.him on the passage of his way and the position of that which suffocates the throats.

By Allah in Whose power my life lies these people (Mu'awiyah and his men) will overcome

you not because they have a better right than you but because of their hastening towards

(the wrong with their leader and your slowness about my right to be followed).




 People are afraid of the oppression of their rulers while I fear the oppression of my subjects

I called you for war but you did not come. I warned you but you did not listen. I called you

secretly as well as openly but you did not respond. I gave you sincere counsel but you did

not accept it. Are you present like the absent and slaves like masters?I recite before you

points of wisdom but you turn away from them and I advise you with far reaching advice

but you disperse away from it. I rouse you for jihad against the people of revolt but

before I come to the end of my speech I see you disperse like the sons of Saba.

 You return to your places and deceive one another by your counsel. I straighten you in the

morning but you are back to me in the evening as curved as the back of a bow. The

sraightener has become weary while those to be straightened have become incorrigible

O' those whose bodies are present but wits are absent and whose wishes are scattered.

Their rulers are on trial. Your leader obeys Allah but you disobeyed him while the leader of

the people of Syria (ash-Sham) disobeys Allah but they obey him. By Allah I wish

Mu'awiyah exchanges with me like Dinars with Dirhams so that he takes from me ten of

you and gives me one from them

O' people of Kufah I have experienced in you three things and two others: you are deaf in

spite of having ears dumb in spite of speaking and blind in spite of having eyes. You are

neither true supporters in combat nor dependable brothers in distress. Your hands may

be soiled with earth. O' examples of those camels whose herdsman has disappeared if

they are collected together from one side they disperse from the other. By Allah I see you

in my imagination that if war becomes intense and action is in full swing you would run

away from the son of Abi Talib like the woman who becomes naked in the front. I am

certainly on clear guidance from my Lord (Allah) and on the path of my Prophet and I am

.on the right path which I adhere to regularly

About the Household of the Holy Prophet

Look at the people of the Prophet's family. Adhere to their direction. Follow their footsteps

because they would never let you out of guidance and never throw you into destruction.

If they sit down you sit down and if they rise up you rise up. Do not go ahead of them as

you would thereby go astray and go not lag behind of them as you would thereby be

.ruined

I have seen the companions of the Prophet but I do not find anyone resembling them.

They began the day with dust on the hair and face (in hardship of life) and passed the

night in prostration and standing in prayers. Sometimes they put down their foreheads

and sometimes their cheeks. With the recollection of their resurrection it seemed as

though they stood on live coal. It seemed that in between their eyes there were signs like

knees of goats resulting from long prostrations. When Allah was mentioned their eyes

flowed freely till their shirt collars were drenched. They trembled for fear of punishment

.and hope of reward as the tree trembles on the day of stormy wind

 

.


در باب اصحابش

علل نکوهش وشکست کوفیان

اگرخداوند،سـتمگر راچندروزی مهلت دهد، از بازپرسی و عذاب او غفلت نمیکند، و او برسر راه، درکمینگاه ستمگران است وگلوی آنها را در دست گرفته از فرو رفتن آب دریغ دارد. 
آگاه باشـید! به خـدایی که جانم در دست اوست،شامیان برشـما پیروز خواهنـدشـد، نه از آن روکه ازشـما بهحق سـزاوارترندبلکه در راه باطلی که زمامدارشان میرودشـتابان فرمانبردارند، وشـما درگرفتن حق من سستی میورزید، و هر آینه، ملتهای جهان صبح میکننددرحالیکه ازستم زمامدارانشان در ترسو وحشتند، من صبـح میکنم درحالیکه ازسـتمگری پیروان خود وحشت دارم شـما را برای جهاد با دشـمن برانگیختم، اماگوش نکردید،حق را به گوش شـماخواندم ولی نشـنیدید، و در آشکار و نهان شما را دعوت کردم، اجابت ننمودید، پندو اندرزتان دادم، قبول نکردیدآیاحاضـران غائب میباشـید؟ و یا بردگانی درشکل مالکان؟! فرمان خدا را برشما میخوانم ا ز آنفرار میکنید، و با اندرزهای رسا وگویا شـما را پنـد میدهم از آن پراکنده میشوید،شـما را به مبارزه باسـرکشان ترغیب میکنم، هنوزسـخنانم به آخر نرسـیده،چون مردم سبا، متفرق شده، به جلسات خود باز میگردید، و در لباس پنـدو اندرز، یکدیگر را فریب میدهیدتا اثر تذکرات مرا از بین ببرید،صـبحگاهان کجی های شـما را راست میکنم،شامگاهان به حالت اول برمیگردید،چونان  کمان سختی که نه کسی قدرت راست کردن آنرا دارد و نه خودش قابلیت راست شدن راخواهد داشت
ای مردمیکه بدن های شـما حاضـر و عقلهای شـما پنهان و افکار و آراء شماگوناگون است و زمامداران شما دچار مشکلات شماینـد، رهـبرشــما ازخـدا اطـاعت میکنـد،شـما بـا او مخـالفت میکنیـد، امـا رهـبر شامیـان خـدای را معصـیت میکنـد، از او فرمانبردارنـد. به خـداسوگند دوست دارم معاویه شـما را با نفرات خود مانندمبادله درهم و دینار با من سودا کند، ده نفر ازشـما رابگیرد و یک نفر از آنها را به من بدهـد!

ای اهل کوفه!گرفتارشـما شده ام که سه چیز دارید و دو چیز نداریـد،کرهـایی بـا گوشـهای شـنوا، گنگهـایی با زبان گویا،کورانی باچشـمهای بینا، نه در روزجنگ  از آزادگانیـد، و نه به هنگام بلاوسـختی برادران یکرنگ میباشـیدتهیدست مانید!
ای مردم شماچونان شتران دورمانده ازساربان میباشید،که اگر ازسویی جمع آوری شوند از دیگرسو، پراکنده میگردند، به خداسوگندمیبینم که اگرجنگ سخت شود و آتش آن شعله گیرد وگرمی آن سوزان، پسـر ابوطالب را رها میکنیـدو ماننـدجـداشـدن زن حامله پس از زایمان از فرزندش، هر یک به سویی میگریزیـدو من در پی آن نشـانه هـا روانم که پروردگـارم مرا رهنمـون شـد، و آنراه را میروم که رسولخـدا (ص)گشود، و همانا من به راه روشن حق گام به گام ره میسـپارم. 
مردم به اهلبیت پیامبرتان بنگریـد، از آن سو که گام برمیدارنـدبروید، قدم جای قدمشان بگذارید، آنهاشـما را هرگز از راه هدایت بیرون نمیبرند، و به پستی و هلاکت باز نمیگردانند، اگرسکوت کردندسکوت کنید، و اگرقیام کردند قیام کنید، از آنها پیشی نگیریدکه گمراه میشوید، و از آنان عقب نمانیدکه نابود میگردید.


 من اصـحاب محمد(ص) را دیدم، اما هیچکدام ازشـما را همانند آنان نمینگرم، آنهاصـبح میکردند درحالیکه موهای ژولیده وچهره های غبارآلوده داشـتند،شب را تاصبح درحال سجده و قیام به عبادت میگذراندند، و پیشانی وگونه های صورت را در پیشـگاه خدا برخاک می ساییدند، با یاد معاد چنان ناآرام بودندگویا بر روی آتش ایسـتاده اند، بر پیشانی آنها ازسجده های طولانی پینه بسته بود (چون پینه زانوهای بزها)
اگر نام خدا برده میشدچنان میگریستندکه گریبانهای آنان تر میشد. وچون درخت در روز تندباد میلرزیدند، ازکیفری که از آن بیمداشتند، یا برای پاداشیکه به آن امیدوار بودند.

 


  • servant.of.the.mahdi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی